یه خبر جدید .. پیام دیگه از تعطیلی بدش نمیاد

تعطیلیا همیشه بد و دل نچسب بودن برات، اما الان دیگه نه .. خوشحالم که با من یه چیزایی عوض شده

من و تو دو روز خوب رو در کمال ناباوری با هم داشتیم ..

بعد از نذری ما، وای که چه خوب بود آغوشت .. همونی که فرزاد فرزین میگه توو عاشقونه؛ حسم با تو عاشقونس و این حال من یه نشونس

شب باز دیدمت .. آش رشته نذری

و جمعه اومدی باز .. نه یه بار دو بار البته کوتاه و شاید با مود غمگین .. من باید باشم واسه خوب کردن حالت، درمان سر دردت .. با اینحال کمت دارم هنوز ..

باید باشم توو زندگیت، بشم خود زندگیت

پیامت ، 20 آبان نود و ششو دقیقا ساعت 2 و 46 دقیقه

مریمم، مهربون ترین و عزیز ترین توی زندگی من. درسته تعطیلات خیلی خوب شده. بهتره بگم عالی شده و دلم میخواد این تعطیلات رو فقط با هم بگذرونیم. تمام مدت تعطیلات رو. با هم ، در کنار هم. از بیدار شدن تا خواب. با همه شیطونیا و شیطنتهای وسطش.

مریمم، وقتی فک میکنم که چقدر تو محبت میکنی و لطف واسه این کنار هم بودنا

درست توی اون ساعتها و دقایقی که کنارتم فکر میکنم که تو چقدر داری واسه این کنار هم بودنها تلاش میکنی.

مریمم، من بهت نیاز دارم. ایم جمله ایی هست که بارها گفته ام. برای درمان آشوبم، برای درمان تمام دردهای جسمی و روحیم.

من به معجزه با حضور تو توی زندگیم ایمان آوردم. معجزه دستات ، صدات ، بوسه هات  و بودنت برای من اثبات شده هست.

مریمم لطفا باش. همیشه باش و من در انتظار روزی هستم که فقط من و تو باشیم. فقط من و تو.

مریمم میخوام اون روز رو. خیلی میخوام و نیاز دارم بهشون. به تو نیاز دارم . مریمم باید باشی. دیگه نمیشه که نباشی. مریمم باید باشی که زندگیمو بسازی. ساختی ولی کاملش کنی.

(یه پرانتز کوچولو در مورد امروز. یه سوءتفاهم و همزمانی یه سری چیزا باعث یه دل آشوب شد. معذرت میخوام. ولی باور کن دست من نیود. ضمنا 2 تا قول هم دادم بهت. پیام به قولش عمل میکنه.)

 پیام تو. فقط پیام تو