مریمم، همسر مهربانم، تنها عشق روزگارم
حس های زیادی هستند که نه
میتوان آنها را به زبان آورد نه میتوان نوشتشان.
یا اگر هم به زبان بیایند یا نوشته شوند باز هم حق مطلب ادا نمیشود.
مثلا وقتهایی که دلت میخواهد کسی را بدون هیچ ناخالصی و فارغ از همه چیز، در آغوش بگیری.
در آغوش بگیری تا برای تمام روزهای دلتنگی، تنهایی و بیقراری ذخیره داشته باشی
گاهی اما
گاهی فقط باید از دور کسی را تماشا کرد
و تمام حسرتها را توی بقچهای پیچید و گذاشت روی طاقچه دل...
این حال امروز من است. تماشایت از دور آرام جانم است، بیقراری هایم را میخواباند، حتی برای چند لحظه، دلم را پر میکند از شور وشعف ودلتنگی.
اما حسرت را با خودش میآورد.
امروز، بعد از دو روز خوب میتوانست پر باشد از دلتنگی. اما آمدم و تو رادیدم
مریمم، دوستت دارم، اونقدر که برای یک لحظه دوریت واسم مثه جون دادنه
پیامت
ساعت خوش...
ما را در سایت ساعت خوش دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : hamraahbato بازدید : 45 تاريخ : شنبه 29 مهر 1396 ساعت: 2:19