با تو بودن

مریمم، مهربون ترینمروز سوم سرما خورگیت هست. و من نگران . نگران بهتر شدنت و خوب شدنت. نمیدونم کی این سرماخوردگی لعنتی دست از سر قشنگم بر میداره یا حداقل سراغ من بیاد. هرکاری که میشد رو کردم که منم سرما بخورم ولی نشد که نشد. البته میگن سرما خوردگی بین فرزند و والدین رد و بدل نمیشه و ما ثابت کردیم بین معشوق و عاشق هم نمیشه.

مریمم، باز میخوام ازت معذرت خواهی کنم که گاهی ایراد میگیرم و غر میزنم.

واسه من خیلی سخته ، واقعا سخته اما باید عوض شم. حتی  نباید حق داشته باشم که بهت بگم. اما خوب گاهی شیطنت هات باعث میشه یکم به هم بریزم و حرص بخورم. شاید این شیطنت ها جزیی از مریم منه. واسه همین میگم من نباید حرفی بزنم.

مریمم، تمام تمام تمام وجود من تو هستی. تو مریم من.

وقتایی که حس میکنم دور شدی، به همه خوبیات و لطفهات فکر میکنم و زودی پیدا میشی.

ولی دلتنگی، دلتنگی و دلتنگی . اینو شرمنده ، هیچ کاریش نمیتونم بکنم مریمم.

اینکه روز و شبهایی که کنار هم باشیم رو کی و کجا پیدا کنیم نمیدونم. اما میدونم باید پیداشون کنیم. زود زود زود زود. با تو بودن و در کنارت زندگی کردن ، تنها چیزی هست توی این دنیا که بهت قدرت میده وایسم، بجنگم، خیلی چیزا رو تحمل کنم و روبروی خیلی چیزا بایستم. با تو بودن هست که به قلبم، به فکرم و به جسمم توان میده که شونه هات باشم، مثل کوه پشتت باشم و پوست کرگدنی خودمو بکشم دور تو.

عاشقتم مریمم. خیلی خیلی دوستت دارم و دلتنگت. راستی امروز هم کلاس اقتصاد داری. همون استاد ترک و پرحرفه. پس بازم کم دارمت .

عاشق و دلتنگ همیشگی تو ، پیامت

ساعت خوش...